مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
در ساحل زیبای دو دریاست ظهـورت ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت افطارِ علی بوسهای از جام دو چـشمت کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت با پای پـیـاده نـرو ای قـبـلـه! تو بنـشین تا کعبه سـراسـیـمه بیاید به حـضـورت در کوچه، دلِ مردۀ من منـتـظر توست تا زنده شود رقص کنان، وقت عبورت از دست تو نان داشت عجب عطر عجیبی این شعلۀ عشق است مگر زیر تنورت چون لوح و قلم مستم و صد بار نوشتم: دلــدادۀ آقــــای جـــوانــان بــهــشــتـــم دیـدنـد جـوان گشته و بـاز آمده حـیــدر از مـیـمـنـه تا مـیـسره مبهوت تو لشکر توفانی و چون برگ در اطراف مسیرت از اهل جمل ریخته بر روی زمین سر یک سوی تو ماه آمده یک سوی تو خورشید به به! به شکـوهت وسط این دو بـرادر از آخـرِ صف سـر زده تـیـغ تو به اول از اول صف کشتـه نـگــاه تو به آخــر راضی است علی پس همه اعمال دو عالم با ضـربـت یـوم الـجـمـلـت گشته برابر این نیز هم از برکت دست تو کریم است در طعنۀ آن هر دل بی عشق سهیم است ایـنـگـونه اگر مست ترین مست جهـانم شور حـسـن ابن عـلـی افـتــاده به جـانم جا نیست بنـوشـم، به سرم بـاده بریـزید تا غــرق شراب آیـۀ تـطهـیــر بخـوانـم افـتـادم ازآن رویِ پر از نــور به سجده بند آمد از آن زلـفِ پُـر از تاب؛ زبـانـم خوب است پدر! با تو یتیمی، اگر امشب با دست کـریـمـت بــدهــی لـقـمـۀ نـانم ای ساقی افلاک که خاکی است مزارش ای صاحب صحنی که شراب است غبارش ای گوهر ظاهر شده از قـلـب دو دریـا شـاهـیـن نـشـسـتـه به ســر شانـۀ طاها ای شیر که جنگاوریت رفته به حـیــدر ای ماه که نازک دلیـت رفته به زهــرا ای نـیـمـۀ گـم گـشـتـۀ مــاه رمـضـانها در روشــنــی مــاه تـمــامت شده پـیــدا از روز ازل نور تو در عرش خدا بود تا سـیـر بـیـایـنـد مـلائـک بـه تـمــاشــا آیـیــنـۀ ذاتــی تو و مـعـبــود صـفــاتـی گـشـتـنـد به دور قــد و بـالای تو اسـمـا سلطان کــرم نیست مـگـر نـام تو، آخــر در کوچه فقیری است؛ کجا پس بزند در |